همراز

تا خدا هست به غم وعده ی این خانه مده . . . !

 


تمـــام غصــه هــايــي را کـــه بــرايـــت خـــوردم

بـــــالا اوردم!

طـــعـــم بـــيهودگـــي مــيــداد.....!

دلــــم را بـــالا مــي اورم

بــا ايـــن انــتخـــابــــش........!
 

 



نظرات شما عزیزان:

man...o
ساعت14:20---3 بهمن 1390
salam azizam harfat khusham omad akhe ba del man kheili sazegare hame chit alie mer30 babat hame chi

مهربان
ساعت12:49---8 دی 1390
هميشه برايت بهترين ها را خواسته ام
در هرشرايطي و به هر نحوي
وقتي غريبه ها اين گونه به تو ايمان دارند
چگونه مي تواني نااميد باشي
دوست من ؟
دوستم سر بزن و ردپای از مهربانیت رو برام تو وبلاگم هدیه بذار


بشار
ساعت9:31---8 دی 1390

میگن با هر کی دوست بشی شکل و فرم اون رو می گیری ...

فکرش رو بکن !

اگه با خدا دوست بشی ، چه زیبا شکل می گیری ...


بشار
ساعت8:57---8 دی 1390

سکوت ؛
عبادتی است بی رنج
و زینتی است که نیازمند پیرایه نیست ...
حصاری است بی دیوار
و پوشاننده ی تمام عیبها ...



بشار
ساعت13:10---7 دی 1390

سخت ترین لحظه ی زندگی اون لحظه ای است که بدونی واسه کسی که دوستش داشتی یه تجربه بودی !!!


بشار
ساعت11:39---7 دی 1390

حاجتی در دل بی تابم داشتم ...

به دل گفتم : لیاقت برآورده شدن خواسته ات را نداری وگرنه از تو حرکت و از خدا

برکت و خدا هم برایت برآورده اش میکرد.

دل گفت : مگر آنچه را که تا بحال خدا به تو داده است لیاقتش را داشته ای !

و مگر او تا بحال در بذل نعمت هاش به لیاقت تو نگاه می کرده است ؟!

... و قسم می خورم که راست می گفت .


بشار
ساعت9:30---7 دی 1390

خدایا هیچ کس را عاشق مگردان ، مگر اینکه معشوق عاشقش شود ...


مهربان
ساعت8:33---7 دی 1390
فاصله تابش خود را بر ديگران تنظيم کن خداوند خورشيد را در جايي نهاد که گرم کند ولي نسوزاند .

بسوی خدا
ساعت1:15---7 دی 1390
سلام دوست عزیزم
خوب هستی ؟
امیدوارم که همیشه با یاد خدا انتخاب کنی و موفق میشی
اللهم عجل لولیک الفرج


بشار
ساعت8:57---6 دی 1390

سال ها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها میخواهی؟
صبح تا نیمه شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن میگویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریاست؟
نوری از روزنه ی فرداهاست؟
یا خداییست که از روز ازل ناپیداست؟


تنها
ساعت1:52---4 دی 1390
آه ای گلدان خالی پر کنم امروز

با گل سرخ و به صد گلبرگ

گل عروسی لابلای آن

میخک سرخی میان آن

نرگسی یاسی...با شکوفه های گیلاسی

....

در تو میریزم خنک آبی ...

بعد از آن گویا تو سیرابی
....

آب وجارو میکنم آنگه حیاطم را

آه اینک خانه ام زیبا و خندان است

وه چه شادان است

یار من آخر در این تک خانه مهمان است

آه ای زنگ در خانه...بیصدائی ها دگر مردند

بسکه هر دم سینه و قلب من آزردند

بیصدا بودند لبهای شکایت نیز
...

در خموشی های اندوهی!

اینک اما لحظه دیدار و گفتار است

آه امـــد

این صدای پای او از پشت دیوار است

زنگ در ...

آری صدای زنگ در آمد

میدوم من با شتابی تنــد

التهاب لحظه دیدار

باز شد این درب سنگین ...بار دیگر باز

زندگانی بار دیگر در دل این خانه شد آغاز

او در آمد با کلام ساده لبخند

با سلامی پاک

آمـــــدی؟؟؟؟ مـــن منتــظر بـــودم

خانه هم در انتظارت بود
....

خوش درآ محبوب من کاینجا

در تب دیدار تو عمریست میسوزد

دیرگاهی این دل و این خانه خالی

روز و شب در اتنظاری تلخ

دیدهء غمگین بدر دوزد

خوب بنگر خانه بی تاب است

چون دل من در هراسی تلخ میسوزد

تا مبادا "اینــــهمه" رویا و در خواب است؟!

بعد از این اما...بعد از این اما

بی تو هرگز سر نخواهم کرد

بی تو هرگز سر نخواهم کرد


مرجان
ساعت12:30---3 دی 1390
سلام دوست گلم اومدم بگم که:
من دیگه وبمو اپ نمیکنم میدونی چرا؟ چون اعصابمو که از سر راه نیاوردم این لوکس بلاگ داغونش کنه
نصف لینکام و نظراتو حذف کرده
پس منم یه تصمیم عاقلانه گرفتم و نقل مکان کردم
اینم ادرس جدیدمه: www.cutegirl20.mihanblog.com


بشار
ساعت10:17---3 دی 1390

آنقــدر مرا سرد کرد ؛
از خودش ... از عشق ...
کــه حالا بــه جای دل بستن ،‌یخ بسته ام!
آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ...
لیز می‌‌خوریــد ...!


بشار
ساعت9:49---3 دی 1390

خورشید را باور دارم حتی اگر نتابد ! به عشق ایمان دارم حتی اگر آن را حس نکنم !

مردی با خود زمزمه کرد : خدایا با من حرف بزن !

یک سار شروع به خواندن کرد ... اما مرد نشنید !

مرد فریاد برآورد : خدایا با من حرف بزن ... آذرخش در آسمان غرید اما مرد اعتنایی نکرد !

مرد به اطراف خود نگاہ کرد و گفت : پس تو کجایی ؟ بگذار تو را ببینم ... ستار ہ ای درخشید اما مرد ندید !

مرد فریاد کشید : خدایا معجزه ای به من نشان بده ... کودکی متولد شد اما مرد باز توجهی نکرد !

مرد در نهایت یاس و نومیدی فریاد زد : خدایا خودت را به من نشان بده و بگذار تو را ببینم ... از تو خواهش می کنم ... پروانه ای روی دست مرد نشست و او پروانه را پراند و به راهس ادامه داد !

ما خود را گم می کنیم در حالیکه او در کنار و با نفس های ما جریان دارد ...

خدا اغلب در شادی های ما شریک نیست !؟

تا به حال چند بار خوشی هایت را آرام و بی بهانه به او گفته ای ؟

تا به حال به او گفته ای که چقدر خوشبختی ؟ که چقدر همه چیز خوب و مرتب است ؟

که چه خوب که او هست !!!

خدا همراه همیشگیه سختی ها و خستگی های ماست ! زمانی که خسته و درمانده به طرفش می رویم خیال می کنیم تنها زمانی که به خواسته ی خود برسیم او را دیده و حس کرده ایم ...

اما ...

گاهی بی پاسخ گذاشتن برخی از خواسته های ما نشانگر لطف بی اندازه ی او به ماست ...

تا خدا هست جایی برای نا امیدی نیست ...

به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت کرده باشد !!!


mohammad
ساعت0:13---3 دی 1390
سلام دوست خوبم .



وبلاگ قشنگ و مطالب خوبی دارید .

امیدوارم موفق باشید .

اگه قابل دونستید به من هم یه سری بزنید .

این آدرسمه

www.3xboys.lxb.ir

اگه دوست داشتید خوشحال میشم تبادل لینک داشته باشیم .

عنوان من عکس پسر هستش .

شما رو با چه آدرس و عنوانی لینک کنم ؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در2 / 10 / 1390برچسب:,ساعت 22:34توسطسارا|


آخرين مطالب

Design By : Rihanna