تا خدا هست به غم وعده ی این خانه مده . . . !
من نه عاشق هستم.... و نه محتاج نگاهی كه بلغزد بر من.... من خودم هستم و يك حس غريب .... كه به صد عشق و هوس می ارزد.... يك شبی مجنون نمازش را شكست. بی وضو در كوچه ليلی نشست. عشق آن شب مست مستش كرده بود. فارغ از جام الستش كرده بود. گفت : يا رب از چه خارم كرده ای؟ بر صليب عشق دارم كرده ای؟ مرد اين بازی دگر من نيستم. اين تو و ليلی تو من نيستم! گفت : ای ديوانه ليليت منم! در رگت پنهان و پيدايت منم! سالها با جور ليلی ساختی. من كنارت بودم و نشناختی...
* روي يک طاقچه سنگی/ ميون دو قاب رنگی /بودن من وتوبا هم/ داره تصوير قشنگی /عکس تو تو قاب خاتم/ در حصار خالی از غم /حتی در مرگ تن من/ نمی گيره رنگ ماتم.
* سلام. خوش آمدی. هرچند خيلی دير شده. فقط قبل از وداع هميشگی، بيا اينجا مقابلم بنشين، می خواهم يک دقيقه سکوت کنيم. به احترام تمام لحظه هايی که در انتظار پاسخ تو مردند.
* هر ثانيه که می گذرد چيزی از تو را با خود می برد. زمان غارتگر غريبی است،همه چيز را بی اجازه می برد. تنها يک چيز را هميشه فراموش می کند: "حس دوست داشتن تو را"
* تو دريا بودي و من قايقی خرد، که هر جا خواست امواجت مرا برد، دلم پارو زنبيچاره ای بود، که در امواج عشقت يک شبی مرد.
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
Design By : Rihanna |