همراز

تا خدا هست به غم وعده ی این خانه مده . . . !

 


شبهـــــا زیــــر دوش آب ســرد..

بی صدا رها می کـند,

بــغض زخم هایـَش را...

و هــمه می گــویند...

خــــوش بــــه حــــالـش

چــــه آســــان فــــرامــــوش کــــــرد
 

 



نظرات شما عزیزان:

بشار
ساعت10:53---29 آبان 1390




بشار
ساعت9:19---29 آبان 1390

مردی که می خواست از دست عزرائیل بگریزد

آورده اند که صبح روزی از روزها حضرت سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که ناگهان مردی سراسیمه از در درآمد ، سلام کرد و چنگ انداخت به دامن حضرت سلیمان که به دادم برس .
حضرت سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد زرد و حال پریشانی دارد و از ترس می لرزد .
حضرت سلیمان از او پرسید تو کیستی ؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی ، مرد به گریه درآمد و گفت که در راه بودم که عزرائیل را دیدم و او نگاهی از خشم و کینه به من انداخت و من ازترس چون باد گریختم و یک راست به نزد تو آمدم و از تو یاری می طلبم و زندگی من در دستان توست ، از تو خواهش می کنم که به باد فرمان بدهی که مرا به هندوستان برد .
حضرت سلیمان لحظه ای به فکر فرو رفت و فرمود : می پذیرم ، باد را در اختیار تو می گذارم که تو را به هندوستان ببرد .

آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبی عزرائیل را دید و به او گفت : این چه کاری است که با بندگان خدا می کنی ، چرا به آنها با خشم و کینه می نگری ، دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید و به نزد من آمد و کمک می طلبید .
عزرائیل سری تکان داد و گفت : حالا فهمیدم که کدام مرد را می گویی ، آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم به او نگاه نکردم بلکه از روی تعجب او را نگریستم و آن هم فقط یک نظر . عزرائیل ادامه داد : راستش از خداوند برای من فرمان رسید که جان آن مرد را در پایان همان روز در هندوستان بگیرم . تعجب من از همین بود که او در اینجا بود ، پس من چگونه می توانستم چند ساعت بعد جانش را در هندوستان بگیرم ؟ او در این مدت کوتاه نمی توانست به هندوستان برود .
حضرت سلیمان سری تکان داد و گفت ولی او ساعتی پس از آنکه تو را دید به هندوستان رفت و تو هم لابد جانش را در هندوستان گرفته ای ؟
عزرائیل به آرامی گفت : آری چنین است .


بسوی خدا
ساعت1:58---29 آبان 1390
سلام دوست عزیزم
زیبا بود ولی حکایت از درد سنگین داشت
سعی کن نشکندت
موفق باشی
اللهم عجل لولیک الفرج


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در29 / 8 / 1390برچسب:,ساعت 1:20توسطسارا|


آخرين مطالب

Design By : Rihanna